[زمین شناسی] صخره متروکهیک صخره دریایی که دیگر مورد حمله امواج دریا قرار نمی گیرد. که در نتیجه یک کاهش نسبی سطح آب دریا، در پایه یا ریشه صخره بوجود می آید.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] کالای متروکه، کالای بی صاحب
[معدن] معدن متروکه (معادن زیرزمینی)
[مهندسی گاز] چاه متروک [نفت] چاه متروک
صاحب اشیاءترک شه
ترک ناو
[حقوق] اعلام ترک دعوی، اعلام رها کردن کشتی یا کالا، یادداشت کتبی بیمه گزار به بیمه گر جهت مطالبه خسارت از بین رفتن کل کالا
[نفت] فشار ترک
واکنش وانهشی [روانشناسی] احساس محرومیت عاطفی و تنهایی و فقدان حمایت در کودکانی که یکی از والدین یا هردوی آنها او را رها کرده یا مورد بیتوجهی قرار دادهاند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[فوتبال] ترک کردن تمرین
تنها، یکتا، فقط، صرفا، یکتنه سایر معانی: تک، به تنهایی، دست تنها، بی مانند، یکه، محضا
فاش کردن، خیانت کردن، تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به سایر معانی: به دشمن کمک کردن، عهدشکنی کردن، گیر دادن، نارو زدن، مایوس کردن، سرخورده کردن، گمراه و سپس ترک کردن، از راه به در کردن، (برخلا ...