بی دقت، غافل، مسامحه کار، غفلت کار، فرو گذار، برناس سایر معانی: فروگذارگر، کوتاهی کننده، اهمالگر، بی مبالات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبتدی، کاراموز، نوچه، جدید الایمان سایر معانی: نو کیش
نوواقعگرایی [علوم سیاسی و روابط بینالملل] نگرشی در سیاست بینالملل که ضمن پذیرش مبانی واقعگرایی، بر تأثیر ساختار نظام بینالملل بر تعامل دولتها تأکید دارد|| ...
واژههای مصوب فرهنگستان
لانه کردن، اشیان گرفتن، در اغوش کسی خوابیدن، اسودن سایر معانی: لمیدن، آسودن، آرمیدن، غنودن، (در جای دنج یا باصفا یا محفوظ) قرار داشتن، (در اصل) لانه گزیدن، آشیان کردن
مشبک سایر معانی: داموار
گزنه، انواع گزنه تیغی گزنده، رنجه داشتن، بوسیله گزنه گزیده شدن، ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن، بر انگیختن، خونکسی را بجوش اوردن سایر معانی: (مجازی) آزردن، برآشفتن، سر به سر گذاشتن، (گیاه شناس ...
ادم عصبانی، نژند، عصبی، دچار اختلال عصبی سایر معانی: وابسته به روان رنجوری یا تباهی
اتصال، رابطه، سلسله، پیوند، رابطه داخلی، گروه متحد سایر معانی: (رابطه یا اتصال میان اعضای یک گروه یا بخش های یک سری) همبستگی، همبست
طاقچه، تو رفتگی در دیوار، توی دیوار گذاشتن سایر معانی: (معماری) فرورفتگی دیوار (که در آن مجسمه و غیره می گذارند)، تاقچه، کاودیوار، سرکنج، کنج، تو رفتگی دیوار، جای مناسب، محل دنج، موقعیت خوب، ...
nict(it)ateچشمک زدنرجوع شود به: nictitate
جذاب، زیرک، چالاک، نکته دان سایر معانی: (امریکا - خودمانی - واژه ی کلی مبنی بر خشنودی) خوب، شیک، فرز، زبل، قبراق، ترگل ورگل، خیلی خوب
پوچ گرایی، انکار همه چیز، عقاید نهیلیستی سایر معانی: (فلسفه - سیاست) هیچ گرایی، لاگرایی، نیست گرایی، آیین نفی مطلق، اعتقاد به تباهی و فساد دستگاههای اداری و لزوم از بین رفتن انها ...