خونین، دارای خون روش، خون آلود، دارای لکه ی خونی، خون آلود کردن، خونی کردن، پر خونریزی، خونخوار، وابسته به کشتار و خونریزی، (انگلیس - خودمانی - ناخوشایند) ملعون، لعنتی، فلان فلان شده، خون ما ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- فیوز پراندن، فیوز سوزاندن 2- (عامیانه) از کوره در رفتن، از جا در رفتن
داغان کردن، پراندن، بافوت درست کردن، علوم هوایى : خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز [مهندسی گاز] تخلیه، تخلیه تحت فشار، زیراب
[مهندسی گاز] لوله تخلیه
[مهندسی گاز] مخزن تخلیه
مرتبا تغییر کردن، سرد و گرم شدن، علاقمند و بی علاقه شدن، (امریکا ـ خودمانی) وارد شدن، سر رسیدن
[عمران و معماری] چراغ کوره ای
[نفت] نفت دمیده [نفت] فوران
[پلیمر] نسبت دمش
[نساجی] خط حلاجی
(عامیانه - انگلیس) دهن لقی کردن، سری را فاش کردن
عصبانی کردن، ترکاندن، منفجر کردن سایر معانی: لو دادن، (تخلف کسی را) گزارش دادن، 1- باد کردن، نفخ کردن، پف دار شدن 2- ترکیدن، منفجر شدن، پکیدن 3- (در مورد توفان و غیره) شدیدتر شدن، فرارسیدن 4 ...