[نساجی] لاک شفاف - لاک بی رنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] شبکه کامپیوتری
تسلیم کردن، تسخیر کردن، فتح کردن، مغلوب کردن، پیروزی یافتن بر، غالب امدن، ستاندن سایر معانی: (در اثر جنگ و پیروزی) به دست آوردن، گشودن، دست یافتن بر، شکست دادن، چیره شدن، غلبه کردن، پیروز شد ...
conqueror, n•کشورگشا، فاتح، پیروزگر
(فرانسه) نشان چلیپای رزم (که به خاطر دلاوری در نبرد داده می شود)
عوام فریبی سایر معانی: عوم فریبی
[نساجی] روش مرحله ای
[زمین شناسی] فورشتاین مترادفی برای سنگ آتش زنه. ریشه کلمه: آلمانی. فلینت یاخچماق.
لاک مات [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] لاکی که پس از خشک شدن ظاهری سابخورده پیدا میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
لاک مات [مهندسی شیمی] لاکی که پس از خشک شدن ظاهری سابخورده پیدا میکند
franc(s) tituer(s)چریک قانون ـ فقه : پارتیزان
لاک طلایی [شیمی] لاکی که در صورت زدن آن بر برگچههای آلومینیمی، جلوهای طلاگون به آنها میدهد