[زمین شناسی] به زمینی گفته می شود که کار روی آن خوب انجام نشده است
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محاصره کردن، احاطه کردن سایر معانی: در حصار گرفتن، از هر سو تاختن بر، به ستوه آوردن، عاجز کردن، مستاصل کردن، اذیت کردن
[نساجی] پساب عملیات صمغ گیری از ابریشم خام - مایعی که پس از صمغ گیری ابریشم خام باقی میماند ( این محاوا در رنگرزی خود ابریشم جهت یکنواختی رنگ استفاده می شود )
[نفت] روش تصحیح بوگه
صفحۀ بوگه [ژئوفیزیک] لایۀ فرضی نامتناهی با ضخامتی برابر ارتفاع ایستگاه اندازهگیری از سطح مرجع، معمولا سطح دریاهای آزاد
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] گروه براوئر
مارسل برویر (معمار و طراح امریکایی - زاده ی مجارستان)
لاک مفرغنما [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] لاک شفافی که برای حفظ درخشندگی و تقویت رنگ بر سطوح فلزی درخشان زده میشود|||متـ . لاک برنزنما ...
تشر، تشرزنی، ناگه گویی و خشونت، قلمبه گویی، پزگ
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: NaFe3+3Al6(BO3)3Si6O21F - وجه تسمیه : از نامپروفسور Martin Buerger (1903-1986) آمریکایی
[زمین شناسی] ورق آجدار
شطرنجوار