غیرحرفهای سایر معانی: (بیشتر در ورزش و هنر) غیر حرفه ای، ناپیشه کار، دوستار، آماتور، وابسته به دوستاران، منحصر به دوستاران، ناشی، تازه کار، بی تجربه، خامدست، ناشیانه، دوستدار هنر [فوتبال] آم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحریک کردن، بردن، کوبیدن، راندن، اتومبیل راندن، عقب نشاندن سایر معانی: رانندگی کردن، (با وسیله ی نقلیه) بردن، - کردن، (به شدت) وادار به کاری کردن، (به کاری) واداشتن، انگیزاندن، کوشیدن، سخت ک ...