[کامپیوتر] نرم افزار سازگار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازگاری [حملونقل دریایی] ← سازگاری کالاها
واژههای مصوب فرهنگستان
سازگاری [شیمی] حالت یا توانایی حضور دو ماده در کنار هم در یک مخلوط، بدون اثر نامطلوب
همسازی، سازگاری، سازش پذیری، دمسازی سایر معانی: مطابقت [خودرو] سازگاری [شیمی] سازگاری [عمران و معماری] سازگاری - اخت - همسازی [کامپیوتر] سازگاری [برق و الکترونیک] سازگاری ؛ هم سازی توانایی س ...
[عمران و معماری] روش اخت
[عمران و معماری] سازگاری تغییر شکلها
[عمران و معماری] سازگاری کرنشها
[عمران و معماری] پیچش همسازی - پیچش سازگاری
[پلیمر] سازگار سازی
[سینما] ترکیب سازگار
[ریاضیات] دوری سازگار، فاصله ی سازگار
عنصر سازگار [زمینشناسی] عنصری که در مراحل اولیۀ تبلور ماگما وارد بلورها میشود