کمونیسم، اصول اشتراکی، مرام اشتراکی سایر معانی: کمونیزم: مرام اشتراکی، (c بزرگ - در فلسفه مارکس و لنین و دیگران) جامعه ی بی طبقه، نظام کمونیستی (در چین و شوروی سابق و غیره)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمونیستی [علوم سیاسی و روابط بینالملل] مربوط به کمونیسم
واژههای مصوب فرهنگستان
اجتماعگرایی [جامعهشناسی] اولویت و امتیاز قائل شدن در برقراری روابط اجتماعی با افراد اجتماع خود
اجتماع، انجمن، عوام، عموم سایر معانی: جامعه، هامه، عامه، جمهور، گروهی از مردم دارای ویژگی مشترک، اقلیت، کشورهای همبسته، هم پیوست، همپیوند، (مالکیت) اشتراک، انبازگری، وابسته به اشتراک، مشترک، ...
مراقبت دروناجتماعی [جامعهشناسی] مراقبتی اجتماعی که عمدتا شامل حال سالخوردگان و کودکان و بیماران و دیگر افرادی میشود که دچار نوعی ناتوانی و شکنندگی اجتماعی هستند ...
آموزش دروناجتماعی [جامعهشناسی] مجموعهای از برنامههای آموزشی یا پیراآموزشی که با حمایت دولتهای محلی یا بهوسیلۀ انجمنهای مردمی برای افراد اجتماع فراهم ...
اجتماع رنگینپوستان [جامعهشناسی] اجتماع قومی غیرسفیدپوستان
[حقوق] مالکیت مشترک زن و شوهر (در اموال)
همکاری پلیس و مردم [علوم نظامی] تلاش مشترک پلیس و اجتماع برای شناسایی مشکلات ناشی از جرم و بینظمی
ایمنی اجتماع [حقوق] مجموعۀ سازوکارهایی که اجتماع برای ایجاد و ارتقای ایمنی اعضای خود در برابر مسائل اجتماعی ایجاد میکند
[بهداشت] خدمات جمعی
مدیریت منابع طبیعی اجتماعمحور [مهندسی منابع طبیعی - شاخه حیاتوحش] رهیافتی برای مدیریت منابع طبیعی بر مبنای مشارکت اجتماعات محلی ...