رنگدانۀ گوشت عملآمدۀ پخته [علوم و فنّاوری غذا] رنگدانۀ حاصل از گلبولهای قرمز خون دام که از فراوردههای جانبی هر مجتمع کشتارگاهی است|||اختـ . رنگوپخت CCMP ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اشپزی، اشپزخانه سایر معانی: هنرآشپزی، پخت و پز، خوراک پردازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اموزگار اشپزی
(در کشتی یا ارودگاه و غیره) آشپزخانه، مطبخ، شپزخانه اردو,شپزخانه کشتی
(امریکا - خودمانی - تداعی منفی) کارمند سفارت، دیپلمات
پختن [علوم و فنّاوری غذا] فرایند تهیۀ غذا با مخلوط کردن و ترکیب کردن و حرارت دادن مواد اولیه
اُفت پختزاد [علوم و فنّاوری غذا] کاهش کیفیت براثر از دست رفتن مواد مغذی و آب در هنگام پخت
معمولی، پیش پا افتاده، بی ارج، مبتذل، دفترچه ی مشق (که سابقا برای آموزش خوشنویسی به کار می رفت)، دفتر سرمشق دار، دفتر سرمشقدار معمولی، مبتذل copybook maxims ضربالمثلهای پیشپا افتاده، دفترمشق ...
(جنوب ایالات متحده) کیسه ی گونی (crocus sack هم می گویند)
کجی، کلاه بردار، عصای سرکج، ادم قلابی، خزپوش، خم کردن، کج کردن سایر معانی: (هر چیز خم یا منحنی یا قلاب شکل) قلاب، خمیدگی، انحنا، کژی، (راه و غیره) پیچ، (شبانان و مطران ها) چوبدستی (که یک سرش ...
دم گوژپشت یاقوزپشت
(نادر) کوژپشت، قوزی، گوژپشت، دم قوزپشت یاگوژپشت