[نفت] دودکش سنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(در مورد فرزند) خیلی شبیه پدر، درست عین پدر
[نفت] تراشه های سنگ
[نساجی] هیدروکربن کلرینه شده
شبیه صدف، پیچ وخم دار، پیچاپیچ، مارپیچی
گوه، کیپ، محکم کردن، از حرکت بازداشتن سایر معانی: کاملا پر، به هم چپیده، گوه (تکه چوبی که چرخ یا بشکه را از غلتیدن باز می دارد)، پر کنک (هر چیزی که برای پر کردن درز یا فضای خالی به کار می رو ...
نان شیرینی دارای مخروطک های شکلات (و گاهی جوز)
شیرشکلات [گردشگری و جهانگردی] نوعی نوشیدنی بر پایۀ شیر که با شکلات طعمدار میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
فراوردۀ شکلاتی [علوم و فنّاوری غذا] هر فراوردۀ غذایی که شکلات اصلیترین جزء تشکیلدهندۀ آن باشد
شاهشکلات [علوم و فنّاوری غذا] شکلاتی گرد و کوچک با مغزی خامهای و نرم
[زمین شناسی] نقشه کروکروماتیک یک اصطلاح انگلیسی برای نقشه هایی که توزیع و تنوع وسیعی را در یک منطقه، به صورت کیفی و بوسیله رنگ های مختلف،راهنما و سایه، نشان می دهند.
[نساجی] روش رنگ و دندانه توام در حمام رنگهای کرومی با پشم