chock
معنی
گوه، کیپ، محکم کردن، از حرکت بازداشتن
سایر معانی: کاملا پر، به هم چپیده، گوه (تکه چوبی که چرخ یا بشکه را از غلتیدن باز می دارد)، پر کنک (هر چیزی که برای پر کردن درز یا فضای خالی به کار می رود)، اکنه، زاموسقه، (کشتیرانی) قلاب طناب، بست طناب، با گوه محکم یا ثابت کردن، با گوه یا تراشه کیپ کردن، تکه چوبی که چر یا چلیکی را ازغلتیدن بازمیدارد، باچوب محکم کردن، محکم، سفت
[عمران و معماری] گوه
[مهندسی گاز] مسدودکردن، ازحرکت بازداشتن
[زمین شناسی] گوه، محکمکردن،محکم همچنین جکهای هیدرولیکی بزرگ که برای حمایت سقف در سیستمهای معدنکاری استفاده می شود .
[ریاضیات] گوه، میخ محوری، قید اهرم
[معدن] گوه (نگهداری)
سایر معانی: کاملا پر، به هم چپیده، گوه (تکه چوبی که چرخ یا بشکه را از غلتیدن باز می دارد)، پر کنک (هر چیزی که برای پر کردن درز یا فضای خالی به کار می رود)، اکنه، زاموسقه، (کشتیرانی) قلاب طناب، بست طناب، با گوه محکم یا ثابت کردن، با گوه یا تراشه کیپ کردن، تکه چوبی که چر یا چلیکی را ازغلتیدن بازمیدارد، باچوب محکم کردن، محکم، سفت
[عمران و معماری] گوه
[مهندسی گاز] مسدودکردن، ازحرکت بازداشتن
[زمین شناسی] گوه، محکمکردن،محکم همچنین جکهای هیدرولیکی بزرگ که برای حمایت سقف در سیستمهای معدنکاری استفاده می شود .
[ریاضیات] گوه، میخ محوری، قید اهرم
[معدن] گوه (نگهداری)
دیکشنری
خفه شو
اسم
wedge, cleat, slice, chock, gad, gibگوه
فعل
fasten, strengthen, consolidate, fix, chock, solidifyمحکم کردن
trig, chock, stallاز حرکت بازداشتن
صفت
tight, chock, watertight, chock-a-block, chock-full, well-setکیپ
ترجمه آنلاین
خفه کردن