بُریدهدان [رایانه و فنّاوری اطلاعات] پرونده یا بخشی از حافظه که دادهها، پیش از آنکه در محلی دیگر رونوشت شوند، موقتا در آنجا ذخیره میشوند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کنار کشتی، پهلوی کشتی، صحنه کشتی سایر معانی: عرشه ی کشتی، (در) کشتی، عرشه ی ناو، وابسته به عرشه ی کشتی، وابسته به کشتی، (مهجور) کنار کشتی، هر یک از دو طرف کشتی، سوار کشتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اوراقسازی کشتی [حملونقل دریایی] اوراق کردن کشتیهای قدیمی و فرسوده برای استفاده از قطعات و فلزات آنها
تصویرنامۀ قطعات [حملونقل هوایی] فهرست قطعاتی که سازندگان هواگرد یا موتور یا قطعه تهیه میکنند
اطلاعاتآمایی نبردگاه [علوم نظامی] روشی تحلیلی در انواع عملیات برای کاهش عدم قطعیت در ارتباط با دشمن و محیط و عوارض جغرافیایی
روشی تحلیلی در انواع عملیات برای کاهش عدم قطعیت در ارتباط با دشمن و محیط و عوارض جغرافیایی [علوم نظامی]
پرونده یا بخشی از حافظه که دادهها، پیش از آنکه در محلی دیگر رونوشت شوند، موقتا در آنجا ذخیره میشوند [رایانه و فنّاوری اطلاعات]
فهرست قطعاتی که سازندگان هواگرد یا موتور یا قطعه تهیه میکنند [حملونقل هوایی]