تاریخ یا موعد معین (که مثلا خاتمه ی طرح بر آن هدف گیری شده)، آماج زمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راهبندان سایر معانی: بند آمدن آمد و شد (وسایط نقلیه) [عمران و معماری] راهبندان ترافیک - قفل ترافیک
(ارتش) ساعت صفر، هنگام آغاز (عملیات)، آغاز هنگام، سر هنگام، هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی، لحظه شروع ازمایشات سخت، لحظه بحرانی
ساعاتی که در آنها رفتوآمد وسایل نقلیه زیاد باشد [مشترک حملونقل]
واژههای مصوب فرهنگستان