لایۀ پراکندگی ژرفایی [اقیانوسشناسی] لایهای از آب دریا که اندامگانهای دریایی موجود در آن باعث پراکنده شدن نشانکهای صوتی میشوند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پست کردن، خفت دادن، تنزل کردن، تنزل دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن سایر معانی: (مثلا به منظور تنبیه) تنزل رتبه دادن، فروزینه کردن، فروداشتن، کم ارزش کردن، بی آبرو کردن، خوار و خفیف کردن، دو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناراضی بودن، قبیح دانستن، بد دانستن سایر معانی: مذموم دانستن، نکوهیده دانستن، زشت خواندن، قبیح خواندن، ناروا دانستن، نهی کردن، ناچیز شمردن، کوچک شمردن، خوار کردن، ناراضی بودن از
نژاد، سرازیری، نزول، هبوط سایر معانی: فرود، فرو روی، پایین روی، زیرروی، فروشد، تبار، نسب، تخمه، نسل، پروز، فروسویی، زیرسویی، شیب، (با: on یا upon) یورش، حمله ی ناگهانی، خراب شدن سر کسی، سر ز ...
سطح پدیدارشدۀ دامنه یک کوه یا تپه پس از زمینلغزه [زمینشناسی]
← خط رقمی مشترک متقارن [مهندسی مخابرات]
دارماندهایی که باد آنها را انداخته باشد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
لغزش یا ریزش محسوس یک تودۀ نسبتا خشک خاک یا سنگ یا ترکیبی از هر دو براثر نیروی گرانش [زمینشناسی]
سطح جابهجاشدگی یک زمینلغزه [زمینشناسی]
لایهای از آب دریا که اندامگانهای دریایی موجود در آن باعث پراکنده شدن نشانکهای صوتی میشوند [اقیانوسشناسی]