خیز، طلوع، برخاستگی، در حال ترقی یا صعود، طالع، بالا رونده، متصاعد سایر معانی: در حال رشد، بالغ شونده، (عامیانه) نزدیک به، رجوع شود به: rise، خیزگر، خیزنده، سربالا، (نجوم) رجوع شود به: ascen ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خروش، غرش، خروشان سایر معانی: پر سروصدا، پرهیاهو، پر غلغله، پرخروش، (عامیانه) پر رونق، پر شور، توفانی، متلاطم، نعره کشی، فریادکشی، غریو، (دامپزشکی) سرماخوردگی اسب (همراه با صدای خس خس)، پر ب ...
نیروبخش، مقوی، داروی نیروبخش، دوای مقوی
افسانه، داستان عاشقانه، رمان، کتاب رمان، بصورت تخیلی در اوردن، خیال بافی کردن سایر معانی: ماجرای عشقی، مغازله، عشق بازی، رابطه ی عاشقانه، خواستگاری کردن، علاقه ی عاشقانه یا جنسی نشان دادن، ر ...
نشخوار، اندیشناکی سایر معانی: نشخوار، اندیشناکی
مزه، ذائقه سایر معانی: طعم، sapour ذائقه، خوش طعمی
کمربند، ارسی، حمایل نظامی و غیره، پنجره گلخانه، حمایل زدن، پنجره گذاردن سایر معانی: (از ریشه ی عربی) شال کمر، شال حمایل، حمایل، قاب پنجره یا در (که شیشه در آن قرار می گیرد)، پنجره ی شیشه دار ...
میانه، رضایتبخش، خرسند کننده سایر معانی: بسنده، کافی، قانع کننده، خشنودگر [بهداشت] کافی [ریاضیات] رضایتبخش
صفت، طرح، شکل، الگو، نونه سایر معانی: پیش نویس، مسوده، شکل واره، دیسه نما، نمودار، دیاگرام، مدل [کامپیوتر] طرح ؛ مدل ؛ شما ؛ الگو [ریاضیات] شکل، نمودار، طرح
جزء، ناحیه، بخش، محله، قطاع، قطاع دایره، قسمتی از جبهه سایر معانی: (اقتصادی و غیره) بخش، منطقه، (دایره) قطاع، پرهون پار، (هندسه و ریاضی) سکتور، گوشه سنج، خط کش ریاضی، تقسیم کردن [عمران و معم ...
آرام بخش، داروی مسکن، تسکین دهنده، تسکین پذیر سایر معانی: (دارو) آرامبخش، مسکن (به ویژه برای اعصاب و روان) [بهداشت] آرام بخش
فریبا، گمراه کننده، اغوا کننده سایر معانی: وسوسه انگیز، دلفریب، فریبنده