حکومت مطلقه، مطلق گرایی، طریقه مطلقه، سیستم سلطنت استبدادی، اعتقاد به قادر علی الاطلاق سایر معانی: استبداد، مطلق گویی، خودکامگی، حکومت مطلق، (فلسفه) اعتقاد به علی الاطلاق، طریقه مطلق، مطلق ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حالت مطلق [زبانشناسی] حالت دستوری فاعلِ فعل لازم و مفعولِ صریحِ فعل متعدی در زبانهای کُناییـ مطلق (ergative-absolutive)|||متـ . مطلق ...
واژههای مصوب فرهنگستان
مطلق کردن، تبدیل به مطلق کردن
[شیمی] کاملا خشک
بخشیدنى، امرزیدنى، بخشش پذیر، قابل عفو
پاک کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن سایر معانی: تبرئه کردن، آزاد کردن (از قید چیزی)، بخشودن، آمرزیدن، بخشیدن گناه، ک ...
جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن سایر معانی: درآشامیدن، درمکیدن، به خود کشیدن، (توجه کسی را) جلب کردن، مجذوب کردن، (نور و صدا را) ...
قابلیت جذب شدن، مجذوبیت [شیمی] قابلیت جذب شدن ،مجذوبیت [پلیمر] قابلیت جذب شدن ،مجذوبیت
جاذب، دارای خاصیت جذب، درکش، دراشام [پلیمر] جاذب
[نفت] گاز جذب شده
جاذب، تولیدکننده عمل حذب
جذبایی [شیمی] 1. جذب شدن تابش در محیطی که تابش از آن میگذرد|||2. کمیتی که میزان نور یا تابش جذبشده در محیطی خاص را معلوم میکند ...