subscriber, n•1- (روزنامه و غیره) آبونه شده، مشترک 2- تقبل کننده 3- صحه گذار 4- دستینه گذار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حلقه متعلق به مشترک حلقه متعلق به مشترک
[نفت] تلویزیون زیر دریایی
لاحق، مابعد، پسین، بعد، متعاقب، بعدی، دیرتر، خلفی، پس ایند سایر معانی: سپسی، سپسین، پیایند، (با: to) بعد از، پس از، وابسته به رویداد متعاقب یا پس رویداد [ریاضیات] در سایر متعاقب، بعدی، لاحق ...
مرز پسینی [جغرافیای سیاسی] مرزی که در خلال فرایند اسکان به وجود آمده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] رویدادهای بعدازتاریخ ترازنامه
[ریاضیات] حرف بعدی
میان رود [عمران و معماری] میانرود
[معدن] رودخانه های تعقیبی (زمین شناسی فیزیکی)
[نساجی] عملیات بعدی
[ریاضیات] زیردنباله ای
[ریاضیات] زیرسلسله، زیررشته