تفرقه حواس، تجرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مغلق، پیچیده، غامض، پنهان سایر معانی: مشکل، بغرنج، سخت آموز، مبهم، ژرف، دشوار
بطورپیچیده، بطورغام، باتعقید
[ریاضیات] فرض خلف
[ریاضیات] نسبت پوچ، رابطه ی ممتنع، نسبت ممتنع، رابطه ی مزخرف
[ریاضیات] حکم باطل
پوچ گرای، وابسته به تئاتر پوچی و نویسندگان نمایشنامه های پوچ، متفکر یا نویسنده ی معتقد به پوچی، پوچگرای وابسته به تئاتر پوچی و نویسندگان نمایشنامههای پوچ متفکر یا نویسنده ی معتقد به پوچی واب ...
absurdly, adv•به طور نامعقول
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی :Cu++Mn+++6SiO12 NAME - نام آن از زمین شناس آلمانی Irmgard Abs-Wurmbach (1938)-, گرفته شده است.
[حسابداری] دفتر معین بدهکاران، دفتر معین حسابهای دریافتنی
[خاک شناسی] ماده اسیدساز
جذب آکوستیکی [فیزیک] فرایندی که در آن انرژی صوتی در برخورد موج با سطح یا عبور از محیط کاهش مییابد
واژههای مصوب فرهنگستان