از کار افتادن مغز و کلیه ی فعالیت های مغزی (در برخی از کشورها مرگ قانونی تلقی می شود)، مرگ مغزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اماس مغز، التهاب دماه
فرار مغزها (از کشور)، گروه اندیشمند (که به طور غیررسمی مورد مشورت قرار می گیرد)
گروه اندیشمند (که به طور غیررسمی مورد مشورت قرار می گیرد)، موج الکتریکی مغز (که عقربه ی مغزنگار را به حرکت در می آورد) [برق و الکترونیک] موج مغزی نوسان موزون ولتاژ بین قسمتهای مختلف مغز در م ...
موج الکتریکی مغز (که عقربه ی مغزنگار را به حرکت در می آورد)، رجوع شود به: brainpan
رجوع شود به: brainpan، (عامیانه) محصول فکری (کسی)، اندیش زاد، زاییده افکار، تصوری، خیالی
نیروی فکری، قدرت مغزی، خرد، (قدیمی) بیمار روانی، دیوانه، وابسته به اختلال روانی، گیج
پتانسیل برانگیختۀ شنوایی تنۀ مغز [علوم پایۀ پزشکی] بخشی از پتانسیل برانگیختۀ شنوایی ثبتشده که از تنۀ مغز ناشی میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
تفتآبپزی [علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که در آن گوشت و سبزیجات ابتدا در روغن تفت داده میشود و سپس در مقدار کمی آب بهآرامی میپزد ...
[زمین شناسی] خاک های قلیائی که بیشتر در اراضی صحرائی متراکم می گردد
تسمه ی ایستاگر، تسمه ترمز، باند ترمز، لقمه ترمز
[کوه نوردی] میلة ترمز