[ فر. ] (اِ.) توالی طبیعی هشت نُت موسیقی که به طور طبیعی پشت سر هم قرار بگیرند.
فرهنگ فارسی معین
مقدار پیشروی ملخ در یک دور کامل، اگر سُرش صفر باشد [حملونقل هوایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
بخشی از عملیات پروازی شامل شروع عملیات و یافتن هدف و رسیدن به نقطۀ رهاسازی بمب [علوم نظامی]
[ نِ / نَ دَ ] (مص مرکب) تجاوز کردن. از حد خویش بیرون رفتن. پا از گلیم خویش درازتر نهادن : از امر تو و نهی تو گردون و زمانه یکسو نکشد گردن و بیرون ننهد گام. مسعودسعد.
لغتنامه دهخدا
[ دَ گُ تَ ] (مص مرکب) قدم نهادن. گام گذاشتن : گشتی متحیر که اندرین راه گامی نتوانی که درگذاری.ناصرخسرو.
[ سِ پُ دَ ] (مص مرکب) راه طی کردن. طی کردن راه با قدم. به گام سپردن : چو راهی بباید سپردن به گام بود راندن تعبیه بی نظام.عنصری.
[ گُ دَ ] (مص مرکب) قدم گذاشتن. قدم برداشتن. گام نهادن : درفش منوچهر چون دید سام پیاده شد از اسب و بگذارد گام.فردوسی. به مغرب میتواند رفت در یک روز از مشرق گذارد هر که چون خورشید گام آهس ...
[ گُ تَ ] (مص مرکب) گام گذاردن. رجوع به گام گذاردن شود.
(اِ) از مقادیر ایران قدیم، معادل ۳۲ سانتیمتر امروز. (ایران باستان ص ۱۴۹۸).
[ یِ ] (اِخ) یهودی عضو محکمهٔ جنائی بیت المقدس، یکی از بزرگان ربانیون (قرن اول).
(اِخ) مستعمرهٔ انگلیسی به افریقا جزء سِنِگال، دارای ۲۱۰۰۰۰ تن جمعیت. حاکم نشین آن باتور است.
(اِخ) شط افریقائی در سِنِگامبی که به اقیانوس اطلس ریزد. طول آن ۱۷۰۰ گز است.