(~.)(اِ.)آتشدان، تنور، اجاق سرپوشیده. ؛از ~ دررفتن کنایه از: سخت خشمگین شدن.
فرهنگ فارسی معین
صورت فلکی کمنوری در نیمکرۀ جنوبی آسمان میان دو صورت بزرگ نهر و قیطُس [نجوم]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ رَ / رِ ] (معرب، اِ) کورة. معرب خره.شهرستان. (از برهان). شهرستان. ج، کُوَر. (منتهی الارب). مدینه. (اقرب الموارد). بمعنی بلد. معرب خره. بلوک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شهرستان. (آنندراج ...
لغتنامه دهخدا
[ رِ ] (اِخ) دهی از دهستان رودبار که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و ۳۰۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
[ رِ ] (اِخ) دهی از دهستان بیلوار که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و ۲۶۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ رَ / رِ ] (اِخ) دهی از دهستان شاندرمن که در بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش واقع است و ۱۳۹ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲).
[ رَ دَ رِ ] (اِخ) دهی از دهستان کلاترزان که در بخش رزاب شهرستان سنندج واقع است و ۱۲۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ رِ مَ ] (اِ) شیر مخلوط با دوغ و گورماست. (ناظم الاطباء). غذایی از شیر و ماست. (از اشتینگاس).
[ رَ / رِ یِ اَ دَ ] (اِخ) رجوع به مدخل بعد شود.
[ رَ / رِ یِ اَ دَ خوَرْ / خُرْ رَ ] (اِخ) یکی از پنج کورهٔ ولایت فارس است. این کوره منسوب است به اردشیربن بابک و مبدأ به عمارت فیروزآباد کرده است. (از فارسنامهٔ ابن البلخی ص ۱۳۲). رجوع به ...
[ تِ رِ ] (اِخ) ناحیه ای قدیمی در ولایت طرابوزان بود و یونانیان آن را مرکز قوم آمازون می دانسته اند. (از قاموس الاعلام ترکی). ظاهراً تلفظ ترکی تمیس سیر. رجوع به مادهٔ قبل شود.
مجموعۀ دماها و زمانهای کورهپزی مرتبط که در آن فیلم (film)، پخته یا خشک میشود؛ پخت نمونه در کمترین دما، زمان بیشتری لازم دارد و با افزایش دما، مدتزمان کاهش مییاب ...