[ نِ وِ ] (ن مف مرکب) نوشته شده با مینا. نوشته شده با خط سبز. (از حاشیهٔ اقبالنامه چ وحید ص ۱۸۳): نهاده بر آن فرش میناسرشت یکی لوح یاقوت مینانوشت. نظامی (اقبالنامه).
لغتنامه دهخدا
اسم: میناوش (دختر) (فارسی) (پرنده، طبیعت، گل) (تلفظ: m.-vaš) (فارسی: ميناوش) (انگلیسی: mina-vash) معنی: جلا داده و صیقل شده، شبیه به شیشه ٔ کبود، ( مینا، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند مینا، ش ...
فرهنگ واژگان اسمها
کسی که میناکاری میکند؛ میناساز.
فرهنگ فارسی عمید
اسم: میناگون (دختر) (فارسی) (پرنده، طبیعت، گل) (تلفظ: m.-gun) (فارسی: ميناگون) (انگلیسی: mina-gun) معنی: سبز رنگ، به رنگ مینا، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، ( مینا، گون ( پسوند شباهت ) )، ما ...
[ نایِ اَ ] (اِخ) اسمش فریدون بیک و از طوایف افشاریهٔ شهر ارومی بوده است. رباعی زیر را برای معشوقش که درد گلو داشته گفته است: دیشب همه شب ای آرزوی مینا این بود بخویش گفتگوی مینا کز درد گل ...
(ص نسبی) منسوب به مینا. لاجوردی. همچون مینا. به رنگ مینا. سبزرنگ. مینائی : تا باغ پدید آرد برگ گل مینایی تا ابر فروبارد ثاد و نم آزاری.منوچهری. رجوع به مینائی شود.
اسم: آرمینا (دختر) (فارسی) (تلفظ: ārminā) (فارسی: آرمينا) (انگلیسی: armina) معنی: منسوب به آرمین، دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر، الهه زیبایی، ( آرمین، ا ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) نام سات ...
رامش، آرامش
فرهنگ واژههای سره
ویژگی سامانهای که دارای اطمینانپذیری یا قابلیت اطمینان است|||متـ . قابل اطمینان [رمزشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
اسم: امینا (دختر، پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: aminā) (فارسی: امينا) (انگلیسی: amina) معنی: زن درستکار، ( مرکب از امین، الف اسم ساز ) زن درستکار، امین ( عربی ) + ا ( فارسی ) مورد اعتماد، امین ...
[ اَ نا یِ کِ ] (اِخ) از شاعران قرن یازدهم هجری بود و بشغل کاسه گری اشتغال داشت. نصرآبادی نویسد: طبعش خالی از لطفی نیست. از اوست: سرو را پای رعونت در گل از رفتار تست آب و رنگ نُه چمن صرف گ ...
[ اَ نا یِ یَ ] (اِخ) مشهور به دقاق یا دقائق . از شاعران قرن یازدهم هجری و در فن قطعه و تاریخ و لغز و معما و صنایع شعری استاد بود. از اوست: از پستی دیوار در کاشانه بر گوشه نشین متاز ای فر ...