امینای کرمانی

معنی

[ اَ نا یِ کِ ] (اِخ) از شاعران قرن یازدهم هجری بود و بشغل کاسه گری اشتغال داشت. نصرآبادی نویسد: طبعش خالی از لطفی نیست. از اوست: سرو را پای رعونت در گل از رفتار تست آب و رنگ نُه چمن صرف گل رخسار تست هر پریشانی که جمع آوردم از زلف تو بود مایهٔ آشفتگی ها طرهٔ طرار تست. (از تذکرهٔ نصرآبادی ص ۳۸۲) (از تذکرهٔ صبح گلشن ص ۴۱ و ۴۲) (از الذریعه قسم ۱ از جزء ۹ ص ۱۰۳) (از فرهنگ سخنوران).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.