[ خَ رَ نِ قَ ] (اِخ) نام یک قسمت از سه قسمت خرقان نزدیک قزوین است. رجوع به خرقان نزدیک قزوین شود.
لغتنامه دهخدا
دستور کشتن
فرهنگ واژههای سره
(مَ تَ) [ ع. ] (اِ.) جای کشتن. ج. مقاتل.
فرهنگ فارسی معین
[ مَ تَ ] (ع اِ) جای کشتن و زمینی که در آنجا کسی کشته شده باشد. (ناظم الاطباء). کشتن گاه. قتلگاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). زمینی که کسی در آنجا قتل شده باشد. (غیاث). ...
[ مُ قَ تْ تَ ] (ع ص) کارهاآزموده. (مهذب الاسماء). مرد آزموده کار. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد آزموده کار و مجرب. (ناظم الاطباء). کارآزمودهٔ آگاه. (از اقرب الموارد). || قلب مقتل؛ دل خوا ...