مادۀ شیرینی که زنبور عسل از مکیدن شیرۀ بعضی گلها و گیاهان فراهم میآورد و در کندوی خود خالی میکند؛ انگبین. * عسل مصفّا: عسلی که مومش را گرفته باشند.
فرهنگ فارسی عمید
[ عَ سِ ] (ع ص) سخت زننده و سبک دست. (منتهی الارب). شخص شدیدالضرب، که دست او هنگام زدن بسرعت بازگردد. (از اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
اسم: عسل (دختر) (عربی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: asal) (فارسی: عسل) (انگلیسی: asal) معنی: انگبین، ( به مجاز ) بسیار شیرین و خوش مزه، بسیار دوست داشتنی، مایع خوراکیِ غلیظ و چسبناکی که زن ...
فرهنگ واژگان اسمها
نوعی صمغ خوشبو.
[ عَ سَ لِ اَ لَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) عسل مربی به املج است. (از فهرست مخزن الادویة). و رجوع به املج شود.
[ عَ سَ لِ تَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) سیلان تمر است، یعنی دوشاب خرما. (فهرست مخزن الادویة). و رجوع به تمر شود.
[ عَ سَ لِ خُ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خشک انجبین است. (تحفهٔ حکیم مؤمن). و رجوع به عسل یابس و خشک انجبین و خشک انگبین شود.
[ عَ سَ دَ ] (مص مرکب) عسل ساختن. به عمل آوردن عسل. تولید عسل کردن : زنبور درشت بی مروت را گوی باری چو عسل نمیدهی نیش مزن.سعدی.
[ عَ سَ لِ وو ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) روغنی باشد که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و به عربی دهن العسل و به یونانی اورمالی خوانند. (برهان) (آنندراج). دهن عسلی است که اولی نام ...
[ عَ سَ لِ دِ رَ تِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) عسل داود. عسل زیتون. رجوع به عسل داود شود.
[ عَ سَ لِ زَ جَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) مربی به زنجبیل است. (از فهرست مخزن الادویة). و رجوع به زنجبیل شود.
[ عَ سَ لِ صَ تَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) از ادویه است و محرورین را مضر است. (از مخزن الادویة).