۱. داشتن ترس و بیم. ۲. آگاهی یافتن؛ آگاهی.
فرهنگ فارسی عمید
[ اِ تِ رَ تُتْ تَ خْ لی یَ ] (ع اِ مرکب) (الـ ...) ان یستعمل مصدرالفعل فی معنی غیر ذلک المصدر علی سبیل التشبیه ثم یتبع فعله فی النسبة الی غیر. نحو کشف (؟) فان مصدره هو الکشف فاستعیر الکش ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ تِ رَ تُتْ تَ حی یَ ] (ع اِ مرکب) (الـ ...) هی اثبات ملایم المشبه به للمشبه. (تعریفات جرجانی). و رجوع به استعاره شود.
(اِ تِ رِ) [ ع. استعارة ] (مص م.) به عاریت گرفتن.
فرهنگ فارسی معین
۱. (ادبی) در بدیع، استعمال کلمهای در غیر معنی حقیقی خودش بر سبیل تشبیه یعنی آوردن مشبه یا مشبهٌبه در کلام و حذف طرف دیگر، مانندِ این جمله: ماهی را دیدم سر از دریچه بیرون کرد. & ...
آرایهای زبانی که در آن واژه یا عبارتی که معمولا برای دلالت بر شیء یا عملی به کار میرود، به شیء یا عملی دیگر اطلاق میشود [زبانشناسی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
( اَ ) [ ع. ] جِ شعر؛ چامهها، شعرها.
آگاه کردن؛ آگاهی دادن؛ خبر دادن؛ آگاهانیدن. * اشعار داشتن (کردن): (مصدر متعدی) ۱. خبر دادن؛ باخبر کردن؛ آگاه کردن. ۲. (مصدر لازم) آگاهی داشتن.
[ اَ ] (ع اِ) جِ شِعر. نظمها. بیتها. (از فرهنگ نظام). || جِ شَعر. (اقرب الموارد). رجوع به شِعر و شَعر شود.
[ اِ تَ ] (مص مرکب) آگاه کردن. باخبر کردن. خبر دادن. اشعار کردن. و رجوع به اشعار کردن شود.
[ اِ کَ دَ ] (مص مرکب) آگاه کردن. باخبر کردن. خبر دادن. اشعار داشتن. و رجوع به اشعار داشتن شود.
[ اِ ] (ع مص) کژ کردن رخسار از کبر و نخوت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اصعار خدّ؛ کج کردن یا برگرداندن آنرا از نگریستن بمردم برای خوار شمردن آنان از کبر. و چه بسا که این امر خ ...