[ بُ / بَ وِ ] (اِمص) اسم مصدر از بودن. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به بَوِش شود.
لغتنامه دهخدا
[ شَ ] (اِخ) نام قصبه ای است از خراسان و معرب آن فوشنج است. (برهان). قصبه ای از خراسان. (ناظم الاطباء). صاحب برهان گفته: نام قصبه ای است از خراسان... و این قول عاری از تحقیق است. مؤلف تاریخ ...
[ شَ جَ ] (اِخ) رجوع به پوشنجه شود.
فردی که به مطالعه در حوزۀ بومشناسی میپردازد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان
مطالعۀ روابط موجودات زنده با محیط و عادتها و طرز زندگی آنها|||متـ . بومشناخت [عمومی]
مطالعۀ برهمکنش انسان و محیط_زیست [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
مطالعه ساختار و زادآوری جوامع گیاهی و جانوری، بهویژه بازرویانی و بازاستقرار برنامهریزیشده اراضی متروکه [مهندسی منابع طبیعی - شاخه حیاتوحش] ...
جهانبینی یا مجموعهای از باورهای مبتنی بر مادهگرایی و مصرفگرایی که بر سودگرایی و بینش انسانمحور به طبیعت تأکید دارد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ...
مطالعۀ اندامگانها و اجتماعات در موقعیت طبیعی آنها [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
← بیسیم شناسا [علوم نظامی]
تاریکوروشن؛ اول سپیدهدم که هنوز هوا خوب روشن نشده؛ صبح کاذب؛ دم گرگ.
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی نوعی ردهبندی مبتنی بر تبارزاییشناسی [علوم گیاهی]