[ شَ ] (اِخ) نام قصبه ای است از خراسان و معرب آن فوشنج است. (برهان). قصبه ای از خراسان. (ناظم الاطباء). صاحب برهان گفته: نام قصبه ای است از خراسان... و این قول عاری از تحقیق است. مؤلف تاریخ ...
لغتنامه دهخدا
[ شَ جَ ] (اِخ) رجوع به پوشنجه شود.
[ اَ شَمْ بَ ] (اِخ) حمل بن خزرج. شاعری است از عرب.
[ خَ بِ شَ ] (اِخ) صدرالدین خطیب. متخلص به ربیعی بوشنجی. رجوع به صدرالدین ربیعی در این لغت نامه و سبک شناسی ج ۳ ص ۲۱۳ و ۲۶۹ و حبیب السیر در ذیل احوال ملک فخرالدین کرت شود.
[ رَ عیِ شَ ] (اِخ) صدرالدین. خطیب و شاعر، مداح فخرالدین کرت سلطان هرات از آل کرت، کمتر از دیگر شعرا شهرت دارد لیکن یادداشتی مفصل در کتاب کمیاب و گرانقیمت «مجمل فصیحی خوافی» در ذیل وقایع ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.