← بخوی مهار [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
بررسی شرایط اقیانوسی باتوجهبه ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی و زمینشناختی و زیستشناختی [اقیانوسشناسی]
[ بَ رْ، رَ وِ ] (اِ مرکب) امت. (لغت نامهٔ اسدی). ج، برروشنان. برروشن (از: بر بمعنی بِ یا بمعنی عالی و بلند و رفیع + روشن، روش، بمعنی رفتار) و معنی مجموع یعنی اینکه بر صراط مستقیم و دین حق ...
لغتنامه دهخدا
[ بَ شَ / شِ / شُ دَ ] (مص مرکب) شنودن. شنیدن : تا چشم و گوش یافته ای بنگر تا برشنوده است گوا بینا.ناصرخسرو. و رجوع به شنیدن شود.
شیوهای در برفسُری که در آن پاشنۀ پای جلو همچنان بر روی برفسُره قرار دارد درحالیکه پای عقب خم میشود بهنحویکه پاشنۀ آن از برفسُره فاصله می ...
(بَ) (اِ.)۱- قد و قامت.۲- بدن، تن.۳- سینه، بَر.
فرهنگ فارسی معین
[ بِ / بَ ] (اِ) بش. نام هفتمین منزل از منازل قمر نزد عرب. (خورتک) «یوستی بندهش ۸۸» MMM سغدی : شنوند MMM خوارزمی : خویا MMM عربی : هنعه. منزل چهارم از منازل قمر نزد ایرانیان. (گاه شماری ...
[ ] (اِخ) (کی...) نیای لهراسب. لهراسب بن اروندشاه بن کی بشن بن کیقباد. رجوع به تاریخ گزیده چ عکسی ۱۳۲۸ هـ . ق. ص ۹۵ لندن شود.
[ بَ قَ ] (معرب، اِ) معرب از لاتینی پاستیناکا. (دزی ج ۱ ص ۹۱). هویج. زردک. (فرهنگ فارسی معین).
[ ] (اِ) به لغت بربری بسفایج است. (تحفهٔ حکیم مؤمن).
[ بِ نَ ] (ع اِ) یک قسم از ارزن. (ناظم الاطباء). امروز در الجزایر این نام را بنوعی گاورس دهند. (یادداشت مؤلف). ذرت خوشه ای. جاورس. ذرت هندی. جوکن. ذرت جاروئی. ذرت خوشه آویز. ذرت چهل چراغی. ...
(بَ شَ) (اِ.)۱- طراوت رخسار.۲- آبرو.