۱. فراخ شدن و آسان شدن زندگی. ۲. فراخعیشی؛ تنآسانی؛ آسودگی؛ رفاهت.
فرهنگ فارسی عمید
[ رَ ] (ع اِمص) آسودگی و استراحت. (ناظم الاطباء). || ناز و نعمت. (از ناظم الاطباء). || فراخی عیش. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث اللغات). || سازواری. || تن آسایی. (ناظم الاطباء). تن ...
لغتنامه دهخدا
نوعی گردشگری که در آن گردشگران به کشورهای دیگر سفر میکنند تا عمدتا از سامانههای رفاه اجتماعی آنها بهرهمند شوند [گردشگری و جهانگردی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ رَ هَ ] (ع مص) فراخ و آسان شدن زندگی. (از المنجد). || (اِمص) فراخی عیش. || ارزانی. (منتهی الارب). رفاهت. رفاهیت. رَفَهنیَة. رجوع به کلمه های مذکور شود. فراخ زندگی و آسان گردیدن. (ناظ ...
= رفاه
[ رَ هَ ] (ع اِمص) رفاهة. فراخی عیش. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). فراخی زندگانی. (دهار). رغد. خصب. رفاهیت. (یادداشت مؤلف). رجوع به رفاهیة شود. || تن آسانی. (آنندراج) (غیاث اللغات) (یادد ...
[ ] (اِخ) نام چند کس و از آن جمله است: ۱- شخصی از نسل داود. ۲- یکی از رؤسای بنی شمعون. ۳- شخصی از بنی یساکار. ۴- شخصی از ذریهٔ شاول. (قاموس کتاب مقدس).
میزان تغییر فاصلۀ اندازهگیریشده در واحد زمان [مهندسی نقشهبرداری]
[ اِ نُ رِ ] (اِخ) ابوالعباس احمدبن علی بن احمد. وفات ۵۷۸ هـ .ق . یکی از صالحین. او در بطایح میان واسط و بصره میزیست. گروهی عظیم از فقراء بدو گرویده اند که آنان را رفاعیه و نیز بطائحیه نا ...
[ اَ رِ عَ ] (اِخ) تابعی است و بواسطهٔ ابوسعید از رسول صلوات اللََّه علیه روایت کند.
نوعی اجارۀ زمانی که در آن اجارهکننده کشتی را بدون خدمه و ملزومات اجاره میکند و بسیاری از اختیارات مالک کشتی را دارد [حملونقل دریایی]
[ اِ ] (ع مص) شکسته و ریزه شدن. (منتهی الأرب).