برداشت خاک پس از برداشتن لایۀ نباتی تا عمق پیشبینیشده در طرح برای رسیدن به تراز احداث راه [حملونقل ریلی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ یَ / یِ بَ ] (نف مرکب) چاپلوس. خوش آمدگوی. (ناظم الاطباء) (آنندراج).
لغتنامه دهخدا
(~.) [ ع - فا. ]۱- (ص مر.) باخبر، آگاه.۲- (اِ.) وضع یا کیفیت ایستادن به حالت راست، پاها چسبیده به هم و دستها چسبیده به پهل و و سر در حالت قایم.
فرهنگ فارسی معین
[ خَ بَ کَ دَ ] (مص مرکب) آگاهی دادن. اطلاع دادن. (از ناظم الاطباء): وگر دانم که عاجز گشتم از کار کنم باری شهنشه را خبردار.نظامی. زی پدرش رفت و خبر دار کرد تا پدرش چارهٔ آن کار کرد.نظامی. ...
[ خُ جَ ] (نف مرکب) صاحب خال. مُنَقَّط. (یادداشت بخط مؤلف). لکه دار. داغدار. (ناظم الاطباء).
[ خُ ] (اِخ) نام اسپ قتال کلابی است. (منتهی الارب) (آنندراج).
[ خِ ] (اِخ) قلعتی بعربستان بوده است که از آنجا تا صنعاء یک روز راه فاصله داشته بعضی آن را «ذوالخدار»و جز آن آورده اند. (از معجم البلدان).
[ خِ رَ ] (ع اِ ص) عصمت. پاکدامنی. پرده نشینی. پارسایی. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات) || حیاء. شرمساری. (از ناظم الاطباء).
[ خُ ری یَ ] (ع ص نسبی) سوداء. (از متن اللغة) (از معجم الوسیط). یقال: عقاب خداریة؛ ناقة خداریة. (از معجم الوسیط) (از مهذب الاسماء).
[ خُ نِ گَ ] (حامص مرکب) خداحافظی. گفتار خدانگهداری. هنگام بدرود و وداع.
[ خُ نِ گَ کَ دَ ] (مص مرکب) خداحافظی کردن. وداع کردن. بدرود گفتن.
در مراقبت پرواز، اطلاعاتی که مراقب پرواز دربارۀ جهت پرواز، (heading) و فاصله و سطح پرواز، بدون هیچ توصیهای، در اختیار خلبان قرار میدهد [حملونقل هوایی] ...