[ جَ ] (ع اِ) بال. || دست. ج، اَجْنِحة، اَجْنُح. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). - خفض جناح؛ فروتنی. || بازو. || بغل. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || جانب. (منتهی الارب). کرانه. || ...
لغتنامه دهخدا
[ جَ حُنْ نَ ] (ع اِ مرکب) حرشف است. (تحفهٔ حکیم مؤمن). کنگر. (یادداشت مؤلف). رجوع به جناح شود.
[ جُ دَ ] (اِخ) نام چند تن از صحابیان است. (منتهی الارب).
[ جُ دَ ] (اِخ) ابن محمدبن حسین هروی، مکنی به ابواسامة، لغوی نحوی. از بزرگان دانشمندان و لغت دانان است. وی علم خود از ابومنصور ازهری فراگرفت و از ابواحمد ازهری روایت کرد و سپس بمصر آمد و د ...
[ جُ دِ ] (ع ص) سطبر کلفت از مردم و شتران. || کوتاه سطبر. || آنکه در رفتن کتف بجنباند. (منتهی الارب) (آنندراج).
[ جُ دِ فَ ] (ع ص) مؤنث جنادف. فربه و قوی، گویند: ناقة جنادفة و نیز امةٌ جنادفة. (منتهی الارب).
[ جَ دِ ] (ع اِ) جِ جندل. سنگها. رجوع به جندل شود.
[ جُ دِ ] (ع ص) قوی و بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
اسم: جناده (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: jannāde) (فارسی: جَناده) (انگلیسی: jannade) معنی: نام یکی از یاران پیامبر اسلام ( ص )
فرهنگ واژگان اسمها
[ جُ نْ نا ] (اِ) دلبه. (دهار). چنار. رجوع به چنار شود.
[ جَ / جِ زَ / زِ ] (از ع، اِ) جسد مرده. مرده. (منتهی الارب). - جنازهٔ غریبان؛ چهار ستاره از هفت اورنگ که دو ستاره مقدم از آن چهار فرقدان نام دارند. (یادداشت مؤلف). || تابوت حاوی جسد مر ...
[ جَ / جِ زَ / زِ کَ / کِ ] (نف مرکب) آنکه جنازه را بردارد. (آنندراج): اغیار را جنازه کشی غیر ما نبود ما بهر خاطر تو بلاها کشیده ایم. آصفی (از آنندراج).