[ جَ ] (اِخ) دهی از بخش مرکزی شهرستان کاشان. دارای ۲۲۰ تن سکنه است و آب آن از قنات و محصول عمدهٔ آنجا غلات و پنبه و تنباکو و صیفی و صنایع دستی زنان قالیبافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا ...
لغتنامه دهخدا
[ زَ / زُ نَ ] (ع اِ) سخن نرم و خفی و در نفی استعمال کنند آنرا، گویند: «ماسمعت له زجنة»؛ یعنی نشنیدم سخن و کلمه ای از او. (از منتهی الارب). سخن آهسته و خفی و نرم. و بیشتر در نفی استعمال کنن ...
[ زَ جَ جَ ] (ع اِ) مانند سجنجل. آینه. (از منتهی الارب). آینه. (ناظم الاطباء). لغتی درسجنجل، آینه. این کلمه رومی است. (از المعرب جوالیقی). و رجوع به سجنجل شود.
[ زَ فَ رِ جِ نْ نی ] (اِخ) در تداول عامه، پادشاه مسلمان جنی. که گویند به روز عاشورا بمدد حسین بن علی (ع) با لشکر خویش بیامد و حضرت علیه السلام به او اجازه حرب نداد و فرمود از انصاف و مردی ...
[ جَ ] (اِخ) دهی از دهستان سردرود است که در بخش اسکوی شهرستان تبریز واقع است و ۱۲۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ ] (اِخ) رود عظیمی است که آن را رود سامجن خوانند و امروز رود شرغ میخوانند و بعضی مردم حرام کام خوانند. (تاریخ بخارای نرشخی ص ۱۶). و پیوسته بیکند نیستانهاست و آبگیرهای عظیم و آن را پارگین ...
[ ] (اِخ) روستائی از روستاهای دون حائط بوده است. (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص ۱۰۹ از اصطخری ص ۳۱۰).
[ جَ ] (اِخ) قریه ای است از قراء نسف (نخشب). رجوع به معجم البلدان و الانساب سمعانی شود.
سایشی که در وجه داخلی کلاهک ریل اتفاق میافتد [حملونقل ریلی]
واژههای مصوب فرهنگستان
(س جْ) [ ع. ] (اِ.) زندان.
فرهنگ فارسی معین
[ سِ ] (اِخ) نام دهی است از دهات قم ... رجوع به تاریخ قم ص ۶۳ شود.
[ سِ نِ نِ سِ ] (اِخ) خانهٔ عبداللََّه بن سباع بن عبدالعزی بن نضلةبن عمروبن غبشان خزاعی بوده که در روز احد به دست حمزه کشته شد. (از معجم البلدان).