(بَ) (اِ.)۱- قد و قامت.۲- بدن، تن.۳- سینه، بَر.
فرهنگ فارسی معین
[ بِ / بَ ] (اِ) بش. نام هفتمین منزل از منازل قمر نزد عرب. (خورتک) «یوستی بندهش ۸۸» MMM سغدی : شنوند MMM خوارزمی : خویا MMM عربی : هنعه. منزل چهارم از منازل قمر نزد ایرانیان. (گاه شماری ...
لغتنامه دهخدا
[ ] (اِخ) (کی...) نیای لهراسب. لهراسب بن اروندشاه بن کی بشن بن کیقباد. رجوع به تاریخ گزیده چ عکسی ۱۳۲۸ هـ . ق. ص ۹۵ لندن شود.
[ بَ قَ ] (معرب، اِ) معرب از لاتینی پاستیناکا. (دزی ج ۱ ص ۹۱). هویج. زردک. (فرهنگ فارسی معین).
[ ] (اِ) به لغت بربری بسفایج است. (تحفهٔ حکیم مؤمن).
[ بِ نَ ] (ع اِ) یک قسم از ارزن. (ناظم الاطباء). امروز در الجزایر این نام را بنوعی گاورس دهند. (یادداشت مؤلف). ذرت خوشه ای. جاورس. ذرت هندی. جوکن. ذرت جاروئی. ذرت خوشه آویز. ذرت چهل چراغی. ...
(بَ شَ) (اِ.)۱- طراوت رخسار.۲- آبرو.
[ بَ شَ ] (اِ) تابش و طراوت رخسار و آبرو. (برهان) (ناظم الاطباء) (از جهانگیری) (انجمن آرا). طراوت رخسار و آب روی. (از آنندراج). تابش روی باشد. (سروری). طراوت رخسار و آب رو. (رشیدی) (مؤید الف ...
(بِ شَ دَ) (مص م.) پاشیدن، ریختن.
[ ] (ع اِ) بشنوقة. رجوع به بشنوقة شود.
[ بَ نَ ] (ص نسبی) طایفهٔ بزرگی از کردان که در نواحی جزیرهٔ ابن عمر ساکن باشند. رجوع به کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص ۱۸۵، ۱۹۰ و اللباب ص ۱۲۷ شود.
[ بَ / بِ / بُ نَ / نُ ] (اِ) رجوع به بشتک شود.