[ مُ یِ ] (ع ص) وام دهنده و وام خواهنده. (آنندراج). وام دار. قرض دار. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ مُ یَ نَ ] (ع مص) با یکدیگر خرید و فروخت کردن به وام. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب). چیزی به وام به کسی فروختن. (زوزنی). با هم معامله کردن و یکی به دیگری وام دار شدن. (از اقرب الم ...
[ مَ یِ ] (ص نسبی) منسوب است به مداین دارالملک اکاسره در هفت فرسخی بغداد. (از الانساب سمعانی). رجوع به مدائنی شود.
هریک از مراحل گذرا در فرایند توالی |||متـ . مرحلۀ توالی successional stage, stage of succession [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ یَ دَ / دِ ] (حامص مرکب) عقیمی. (ناظم الاطباء). عُقم. عقم. عقرة. (از منتهی الارب). زاینده نبودن. سترونی.
آنکه نگزد؛ آنکه آزار نرساند: چه خوش داستانی زد آن هوشمند / که بر ناگزاینده نآید گزند (نظامی۵: ۸۷۳).
فرهنگ فارسی عمید
[ نُ / نِ / نَ یَ دَ / دِ ] (نف) آنکه می نماید و هویدا می کند. (ناظم الاطباء). نشان دهنده. (فرهنگ فارسی معین). ظاهرکننده. نمایان کننده. عرضه کننده. نمایش دهنده : پدید آمد این گنبد تیزرو شگ ...
(نُ یا نَ یَ دِ) (حامص.)۱- عامل بودن، ۲- وکالت در مجلس.۳- آژانس.
فرهنگ فارسی معین
[ نُ / نِ / نَ یَ دَ / دِ ] (حامص) نماینده بودن. (فرهنگ فارسی معین). || عمل نماینده. (یادداشت مؤلف): گفت به هنگام نمایندگی هیچ ندارد سر پایندگی.نظامی. || وکالت از طرف کسی. (از فرهنگ ف ...
هر نمایندگی که در سرتاسر یا بخشی از کشور پذیرنده صرفا به انجام وظایف کنسولی میپردازند [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
مأموری که در بندر کارهای مربوط به بارگیری کشتی خاصی را انجام میدهد [حملونقل دریایی]
شخصی حقیقی یا حقوقی که به نمایندگی از طرف مخترع تقاضانامۀ ثبت اختراع را تهیه و پیگیری میکند، اما وکیل مخترع در دعاوی حقوقی نیست [حقوق]