همکاری، همسویی، همسانی، همدلی، همداستانی، رویداد، روی داد، رخداد، رخ داد، پیشامد، پیش آمد، پیامد، بختامد
فرهنگ واژههای سره
۱. حادثه؛ واقعه؛ پیشامد. ۲. (اسم مصدر) متحد بودن. ۳. (اسم مصدر) داشتن نظر یکسان؛ همفکری. ۴. (اسم مصدر) [قدیمی] به وقوع پیوستن؛ حادث شدن.
فرهنگ فارسی عمید
[ اِتْ تِ قَنْ ] (ع ق) قضا را. از قضا. بی انتظار. بی سابقه. غفلةً. ناگهانی. صدفةً. فجأةً: وصیت کرد که بامدادان نخستین کسی که از در این شهر درآید تاج شاهی بر سر وی نهند... اتفاقاً اولین ...
لغتنامه دهخدا
(اِ تِّ) [ ع - فا. ] (ص نسب.) ناگهانی، غیرمنتظره، به ناگهان، غیرمترقب.
فرهنگ فارسی معین
ناگوار، ناگهانی، گذری، گذرانه، خودبخودی، خودبخود، پیش آمدی، بختامدی، بختامدانه
[ اِتْ تِ ] (ص نسبی) ناگهانی. غیرمترقب. غیرمنتظر. || مبنی بر اتفاق و وحدت : کسی کش خرد رهنمون است هرگز بگیتی ره و رسم صحبت نورزد که صحبت نفاقی است یا اتفاقی دل مرد دانا از این هر دو لر ...
[ اُ رِ اِتْ تِ قی یَ/یِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) در اصطلاح فلسفه اموری است که نه دائمی و نه بطور اکثر باشد. رجوع به دستورالعلماء ج ۱ ص ۱۷۹ شود.
(بِ لْ اِ تِّ) [ ع. ] (ق.) همگی، جمعاً.
همراه
به همزبانی، به همرایی
مصرف بیشازحد دارو یا مواد اعتیادآور قانونی یا غیرقانونی، یا ترکیبی از الکل و مواد اعتیادآور، بدون قصد خودکشی یا دیگرکشی [اعتیاد]
واژههای مصوب فرهنگستان
حافظهای که بدون کوشش آگاهانه یا قصد به یاد آوردن کسب میشود [روانشناسی]