خوش ایند، خوش رویی، دلجویی، مهربانی، خوشخویی، مدارا سایر معانی: دلجویی، مهربانی، خوشرویی، مدارا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عاطفهپذیری [روانشناسی] قابلیت هیجانی فرد
واژههای مصوب فرهنگستان
انفعال پذیرى روانشناسى : عاطفى بودن
بمهربانی، بامحبت، درپایان نامه دوستدارشما
[ریاضیات] چند گونای جبری آفین
[ریاضیات] فضای موضعا متقارن آفین
[ریاضیات] زیرمجموعه های آفینی-همنهشت
نزدیکی، پیوستگی، وابستگی، قوم و خویش سببی سایر معانی: رابطه ی نزدیک، همبستگی، قرابت، خویشی، شباهت، مشابهت، آونجیدگی (از نظر ساختمان یا نسبت)، میل طبیعی، وجه اشتراک، جاذبه ی متقابل، علاقه ی د ...
زیحسگر تمایلی [زیستشناسی - پروتگانشناسی] زیحسگری که همزمان برهمکنشهای بین پادتن و پادگن را تشخیص میدهد ...
سَوانگاری تمایلی [زیستشناسی - پروتگانشناسی] نوعی سوانگاری که در آن مولکولها را براساس تمایل ویژۀ آنها برای اتصال به بستره (substrate) جدا میکنند ...
ثابت میل [علوم دارویی] کمیتی عددی مربوط به دارو که توانایی ایجاد پنجاه درصد از پاسخ بیشینۀ دارو را نشان میدهد
[حقوق] جبران خسارت خوانده، وصول طلب یا اعاده حق خوانده