سیم، سیم تلگراف، تلگراف، مفتول، مفتول کردن، مخابره کردن، سیم کشی کردن سایر معانی: سیمی، ساخته شده از سیم، سیم خاردار، نرده ی سیمی، تلگرام، تلگرافی، به سیم مجهز کردن، (با سیم) بستن، متصل کردن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] پیوند زنی سیمی شیوه ای برای سیم بندی اتصالهای الکتریکی بین لایه های تراشه یا عنصر نیم رسانا و پایه های پوشش . سیم طلایی نازکی در حلقه ای بین دو نقطه اتصال به وسیله پیوندی د ...
تور سیمی نازک (برای صافی کردن و غیره)، پارچه سیمی، پرده سیمی
[عمران و معماری] آجر سیم برش
سیم بر
[مهندسی گاز] سیم چین، قیچی سیم بر
[عمران و معماری] بند سیمی [آب و خاک] توریسنگ،سدهای توریسنگی
[ریاضیات] مدل قاب سیمی، مدل سازی شبکه ی توری
[برق و الکترونیک] معیار سیم سیستمی عددی تعیین اندازه سیم . معیار سیم آمریکایی [ AWG] با 0000 به عنوان بزرگترین اندازه شروع می شود به صورت 000، 00، 0، 1، 2، تا 40 برای اندازه های کوچکتر ادامه ...
(دستگاه اندازه گیری قطر سیم یا کلفتی ورق) سیم سنج، ستبرا سنج، مقیاس اندازه گیری ضخامت سیم یا ورق فلز
شیشه ی دارای تور سیمی، شیشه ی مسلح، glass wired شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
[نفت] کابل فولادی