وحشی، خود رو، سبع، طوفانی، غیر اهلی، رام نشده، جنگلی، شیفته و دیوانه سایر معانی: نارام، دد، توسن، ارامک، تولی، تور، نارام زی، ناپرورده، (سرزمین یا زمین و غیره) غیر کشاورزی، کشتکاری نشده، دست ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گورخر، خردشتی
جانور وحشی [مهندسی منابع طبیعی - شاخه حیاتوحش] جانوری که انتخاب انسانی در رُخنمود آن تغییری ایجاد نکرده است و مستقل از نظارت یا واپایش مستقیم انسان زندگی میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
گورخر
جانوران وحشی، وحوش
(گیاه شناسی) هویج وحشی (daucus carota از خانواده ی umbel)
[آب و خاک] آبیاری سیلابی
تعاقب عبث، تعقیب بی فایده، تلاش بیهوده، کسی را دنبال نخود سیاه فرستادن، جستجوی بی سرانجام
(مردم باور انگلوساکسون) گردش روح شکارچیان سوار بر اسب در آسمان
صحرا، بیابان، زمین بایر و لمیزرع سایر معانی: زمین بایر و لم یزرع، صحرا، بیابان [زمین شناسی] زمین لم یزرع - زمین کشت نشده یا زمینی که برای کشاورزی نامناسب است. مثلاً یک برهوت یا بیابان. ...
اویشن شیرازی، گلپر
جو دو سر، جو پیغمبری اصل سایر معانی: جو دو سر، جو پیغمبری اصل