کلاه گیس، موی مصنوعی، گیس ساختگی، دارای گیس مصنوعی کردن سایر معانی: (انگلیس - عامیانه) سرزنش کردن، نکوهش کردن، کسمه، رجوع شود به: toupee، (خودمانی) مو، گیسو، کله، مخ، کلاه گیس گذاشتن، کلاه گ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(جانور شناسی) اردک سرخ سر (anas penelope)، انواع اردک های ابی، غاز
[ریاضیات] سنجه ی جنبان
[زمین شناسی] نمودار دامنه-زمان - نموداری در برابر زمان، مثلاً بر روی یک ثبت لرزه ای قراردادی با گالوانومترهای آیینه ای. همچنین ثبت و ضبط مارپیچ خوانده می شود. - مترادف: variable-amplitude tr ...
(شخص یا چیز) جنبنده، وول خور، تکان خور، علی ورجه، جنبنده
(نادر) دارای کلاه گیس
موجود زنده، شخص، بشر سایر معانی: جزیره ی وایت (در جنوب انگلیس - 381 کیلومتر مربع)، (مهجور) جاندار، (محلی) چابک، قلچماق، زبر و زرنگ، مخلوق، خرده، تکه
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Mg5(BO3)O(OH)5•2(H2O
کلاه گیس ساز
مرغابی امریکایی (baldpate) (anas americana هم می گویند)
[نساجی] ماسوره پر با سر مخروطی ( در ماشین دولا تاب )
(خودمانی) کلاه گیس وحشت زا (از تارهای نایلونی و به رنگ های درخشان)