استفاده، مصرف، بکارگیری، بهره برداری، بکار بری، بکارگرفتگی سایر معانی: سودمندی [زمین شناسی] بهره مندی [ریاضیات] استفاده، به کارگیری، کاربرد، بهره برداری [معدن] بهرهدهی (حفر چاه و تونل) [آمار ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] تحلیل بهره مندی [آمار] تحلیل بهره مندی
[عمران و معماری] ضریب بهره برداری [زمین شناسی] ضریب استفاده، ضریب بهره [ریاضیات] ضریب بهره وری، ضریب بهره گیری، ضریب بهره برداری کردن، عامل بهره برداری [معدن] ضریب بهره دهی (خدمات فنی) ...
[عمران و معماری] حالت حدی استفاده
میزان بهرهمندی [مدیریت سلامت] میزان افراد برخوردار از هر برنامۀ سلامت در مقایسه با کل افراد مشمول آن برنامه در یک دورۀ زمانی خاص ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] آمار بهره وری
[زمین شناسی] اغلب تخته سنگ ها به عنوان سد طبیعی برای برگردانیدن مسیر آبها ودر واقع کور کردن بستر طبیعی آب ها جهت بهره برداری کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد
[ریاضیات] استفاده از ظرفیت
[آب و خاک] انواع استفاده از زمین
[ریاضیات] نرخ بهره وری منبع
[عمران و معماری] کاربرد انرژی هیدرولیک