رجوع شود به: urogenital
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] واحد اندازه گیری
برافزایی امنیت [مهندسی مخابرات] تقویت سازوکارهای حفاظت ازطریق افزایش امکانات نرمافزاری یا سختافزاری که پس از رسیدنِ سامانه به بهرهبرداری انجام میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
امنیت کافی [رمزشناسی] امنیت متناسب با خطر و آسیب ناشی از تخریب یا سوءاستفاده یا دستکاری یا دسترسی غیرمجاز به اطلاعات
[صنعت] سیستم پیشرفته تولیدی
ماجراگرایی (اعمال و تاکتیک های سیاسی که ممکن است با خطرهای بسیار رو به رو شود)، حادثه جویی، از روی بی تجربگی اقدام به کاری کردن
کشاورز، دانشجوی دانشکدهء کشاورزی سایر معانی: کارشناس کشاورزی
[عمران و معماری] عمل آوردن در هوا
[نساجی] واحد تکسچره کننده به کمک هوای فشرده
[نساجی] تکسچرایزینگ هوا
[نساجی] جت تکسچره هوا
فریبا، جذاب، گیرا، هوس انگیز، اغواکننده، فریبنده، تطمیع کننده، وسوسه انگیز، افسونگر