طره، گیسو سایر معانی: (جمع) گیسوان، (زن - بلند و فراوان) مو، (در اصل) طره ی گیسو، موی بافته، حلقه ی گیسو، دسته ی مو، گیس بافته، بافتن، طره کردنtress _پسوند: زن (رجوع شود به: -ess) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارای گیسوان بخصوص، بافته شده، طره شده، طره طره
trestle سه پایه، ستون را روی پایه قرار دادن
(نشان های اشرافی) حاشیه ی سپر
بازیگرزن، هنرپیشهء زن سایر معانی: (مونث) هنرپیشه، بازیگر، ستاره ی سینما
[عمران و معماری] تنش مجاز
هوشیاری، زیرکی، زرنگی، مواظبت
جده
[عمران و معماری] تنش پیوستگی متوسط
[زمین شناسی] تنش محوری
[عمران و معماری] تنش تکیه گاهی - تنش اتکایی - تنش لهیدگی - تنش فشاری - تنش تماسی - تنش تماس مستقیم - تنش تکیه گاه - تنش منگنه ای و برندگی - تنش بردگاهی - تنش فشاری تماسی - تنش یاتاقانی [زمین ...
[نفت] کرنش خمشی