تندر [علوم جَوّ] صدای حاصل از انبساط ناگهانی گازها در امتداد مجرای تخلیۀ الکتریکی آذرخش
واژههای مصوب فرهنگستان
تندر، رعد، آسمان غرش، غرش، غریدن، غرش کردن، رعد زدن، آسمان غرش کردن، با صدای رعد اسا ادا کردن سایر معانی: آسمان غرنبه، آسمان غره، صدای تندر، غرنبه، (قدیمی) گور، درک، جهنم دره (thunderation ه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] سیستم ابر تندری
تندوزۀ تندری [علوم جَوّ] رخداد ترکیبی یک توفان تندری و یک تندوَزه
اذرخش، صاعقه، سنگ اذرخشی، صاعقه زدن سایر معانی: آذرخش، برق، رعد و برق، تندر و آذرخش [آب و خاک] صاعقه، صاعقه زدن
غرش رعد، صدای تندر، صدای صاعقه مانند سایر معانی: آسمان غرنبه، آسمان غره، (صدا) شترق، صدای تندر، غرش رعد، خبریارویدادرعداسا
ابر تندری، تندر ابر، آذرخش ابر، ابر صاعقه دار [آب و خاک] ابر تندری
کوارتز بیضی شکل
تندرگر
رعد اسا، صاعقه وار، تندردار سایر معانی: پر تندر، پر رعد و برق، تندرین
غرش، غرش رعد، صدای رعد سایر معانی: غرش رعد، صدای رعد
توفان همراه با تندر و آذرخش، توفان دریایی همراه با رعد و برق، تندوزه ی دریایی