محدودیت همآیی [زبانشناسی] محدودیت همنشینی عناصر واژگانی
واژههای مصوب فرهنگستان
[آب و خاک] حفاظت آب و خاک (ناحیه حفاظتی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جمع کردن، منقبض کردن، تنگ کردن سایر معانی: هم کشیدن، (خود را) جمع کردن، همفشردن، ترنجیدن، محدود کردن، مقید کردن، دست و بال بسته کردن، در تنگنا قرار دادن، وبال گردن شدن، منقب کردن ...
قوس جمعشده [مهندسی جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] ستون قوس پلاسمایی که با استفاده از روزنه جمعکننده در یک افشانک مشعل قوسیِ پلاسمایی یا طپانچه افشانشیِ پلاسمایی ایجاد می&zwnj ...
[عمران و معماری] آبسنج با قسمت تنگ شده
فشارور,فشاری
تنگ کننده، ماهیچه جمع کننده، انواع مارهای سایر معانی: (هرچه که تنگ یا همکشیده یا منقبض کند) تنگساز، هم کش، هم کشنده، قابض، عضله ی تنگ کننده، انواع مارهای gt;بوا lt; [نساجی] وسیله جمع کننده ا ...
[عمران و معماری] راه منطقه ای
[معدن] ساخت منطقه ای محدودهای (زمین شناسی اقتصادی)
[ریاضیات] مساله ی اولیه ی محدود شده ی دوگان
الکترونیک : الکتروستریکسیون