constrictor
معنی
تنگ کننده، ماهیچه جمع کننده، انواع مارهای
سایر معانی: (هرچه که تنگ یا همکشیده یا منقبض کند) تنگساز، هم کش، هم کشنده، قابض، عضله ی تنگ کننده، انواع مارهای gt;بوا lt;
[نساجی] وسیله جمع کننده الیاف (در ماشین فلایر )
[پلیمر] فشار دهنده، متراکم کننده، تنگناساز
سایر معانی: (هرچه که تنگ یا همکشیده یا منقبض کند) تنگساز، هم کش، هم کشنده، قابض، عضله ی تنگ کننده، انواع مارهای gt;بوا lt;
[نساجی] وسیله جمع کننده الیاف (در ماشین فلایر )
[پلیمر] فشار دهنده، متراکم کننده، تنگناساز
دیکشنری
تسریع کننده
اسم
constrictor, tightenerتنگ کننده
constrictorماهیچه جمع کننده
constrictorانواع مارهای
ترجمه آنلاین
منقبض کننده