آماره [آمار] هر تابع از مشاهدات که فارغ از پارامتر مجهول باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
اماری، احصایی سایر معانی: آماری، وابسته به آمار [عمران و معماری] آماری [برق و الکترونیک] آماری [صنایع غذایی] آماری [صنعت] آماری، وابسته به آمار [ریاضیات] آماری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] مشاوره آماری
[آمار] کنترل آماری
[حسابداری] همبستگی آماری [ریاضیات] همبستگی آماری
[ریاضیات] تعریف آماری احتمال
[عمران و معماری] طرح آماری
[ریاضیات] تعادل آماری [آمار] تعادل آماری
[ریاضیات] مدرک آماری [آمار] شواهد آماری
[آمار] مغالطه آماری
پیشبینی آماری [علوم جَوّ] نوعی پیشبینی براساس بررسی آماری و سامانمند دادههای گذشته
[آمار] استقلال آماری