ساکن، بی تغییر، بی حرکت، ایستا، لایتغیر، استاده سایر معانی: ناجنبا، غیر متحرک، (به ویژه ماشین و موتور) خوابیده، خاموش، راکد، ایستانده، آرمیده، حرکت ندادنی، غیر قابل حمل، ناترابردی، کارگذاشته ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اطلاعات لایتغیر
[عمران و معماری] مخلوط کن ثابت
[شیمی] فاز ساکن [ریاضیات] فاز مانا
[عمران و معماری] انرژی پتانسیل ثابت - انرژی پتانسیل سکون
[سینما] نمای ساکن
[عمران و معماری] وسیله نقلیه ثابت
[برق و الکترونیک] سیستم موج - ساکن، سیستم موج ایستاده الگوی تداخلی که مشخصه آن گره ها و پادگره ها هستند .
[عمران و معماری] برخورد با شیئی ثابت - برخورد با شیئی ساکن
[زمین شناسی] ماهواره هواشناسی زمین ساکن (GMS)
مدار زمینایستا [فیزیک] مدار ماهوارهای در صفحۀ استوا که دورۀ گردش آن با دورۀ چرخش زمین برابر است
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] مدار زمین- ساکن مدار ماهواره ای دایره ای شکل که در فاصله ی 35900 کیلومتری بالای استوا قرار دارد . زمان گردش ماهواره در این حالت درست برابر زمان گردش زمین به دور محور خود اس ...