تیر، هیئت، چوب پرچم، پرسنل، کارکنان، کارمندان، چوبه، اعضاء، چوب بلند، افسران و صاحبمنصبان، با کارمند مجهز کردن و شدن سایر معانی: عصا، چوبدستی، (پرچم) چوب، میله (flagstaff هم می گویند)، مستخد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] خط کش مدرج - دستگاه اندازه گیری تراز آب رودخانه - اشل اندازه گیری ارتفاع آب رودخانه - اشل اندازه گیری سطح آب [زمین شناسی] خط کش مدرج، دستگاه اندازه گیری تراز آب رودخانه، اشل ...
غذاخوری کارکنان [گردشگری و جهانگردی] غذاخوری ویژۀ کارکنان مهمانخانه/ هتل یا باشگاه یا دیگر سازمانهای خدماتی|||متـ . رستوران کارکنان ...
واژههای مصوب فرهنگستان
گروهبان دوم سایر معانی: (ارتش) گروهبان دوم
(گیاه شناسی) گوشوارک، شمشاد، پیچ پاییزی (جنس celastrus)
شهرستان استافوردشایر (در مرکز انگلیس)
طرف مادری، طرف زنانه
سرجان فالستاف (نام شخصیتی در سه نمایشنامه از شکسپیر)
ستاد ارتش سایر معانی: (ارتش) ستاد کل، ستاد فرماندهی
حامل عمومی [موسیقی] مجموعۀ دو حامل با کلیدهای سُل و فا و دو در میان آنها که با افزودن خطوط اضافه تمام نتهای موسیقی را در بر میگیرد ...
رجوع شود به: half-mast، mast half : نیم افراشته
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود، مسافت سنج