اواز، سرود، تصنیف، خواندن، اواز خواندن، سرودن، سرود خواندن، سراییدن سایر معانی: آواز خواندن، خنیدن، نغمه سرایی کردن، ترنم کردن، تمجید کردن، (از راه شعر و آواز) تعریف کردن، ستودن، (زنبور یا ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(عامیانه) گردهمایی برای خواندن سرود دسته جمعی، آواز جمعی
(عامیانه) فریاد زدن، داد زدن
کسی را بسیار ستودن
شهر سنگاپور، جزیره ی سنگاپور (در جنوب شبه جزیره ی مالزی)، کشور سنگاپور (پایتخت: شهر سنگاپور - 616 کیلومتر مربع)
خواننده، سراینده، اواز خوان، خنیاگر، سرود سرا، نغمه سرا سایر معانی: اسحاق باشویس سینگر (نویسنده ی امریکایی)، آوازخوان، پرنده ی آوازخوان، شخص یا چیزی که ترنم می کند
[آمار] توزیع سینگ-مادالا
رجوع شود به: sinhalese
پرنده اواز خوان
غنا، سرود، سرایش، خوانندگی، خنیا، سراینده سایر معانی: اوازخوانی، نغمه سرایی، خواننده [برق و الکترونیک] نوسان نوسان خود نگهدار ناخواسته در سیستم یا قطعه، در بسامدی در باند عبور سیستم یا بالات ...
پروانۀ صدادار [حملونقل دریایی] پروانهای که در هنگام چرخش در نتیجۀ ارتعاش تولید صدا میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] تلمبه فشاری تک عمل - تلمبه فشاری یک طرفه